Monday, September 24, 2012

Of Crazy Feelings

-->
A song
About Lou and Bob





Hey man, some call me the calm man
Some know me with no name
I know every drug to take
I know many tales to tell
I know you as when you were a great man
You did whatever you want
You killed every policeman in the bank once you rubbed
You sung every song that came in your mind
And I do not know you as you bend before the ladies and the bankers
And when you kiss at the Pop’s hand, I break to tears
Remember man, sing one more song, and come on your feet of pride
No, no, you are god, show them your anger and stand up
Come on, come on your feet of pride
Remember, you set fire on the universities which learnt nothing of you, man
You were no one’s easy meat and never broken on your knee
You were the god and its prophet
You are the first great man I’ve ever seen
Come on your feet again
Spit on the medallions and their pamphlets
Their book is wrong even says of your songs and your friends
They hide their knives behind their smiles
Cut their hearts with your blade before they can run
Burn down their castle before they can show each rooms of it
They call me the calm man but I kill every lady who cannot spell my name
Come back man, come back to your glory days
Come back on your feet again
Show them how to be a man and have a name

Sunday, September 23, 2012

آزادی عشق، آندره بروتن


آزادی عشق
آندره بروتن
 A translation for my girl

زنم با موهایی از آتش چوب
با افکاری از آذرخش گرما
با کپلی از ساعت شنی
با کپلی از سمور آبی به دندان‌های یک ببر
زنم با لب‌های نشان شجاعت و خوشه‌ای از ستارگانِ واپسین مغناطیس
با دندان‌های رد موش‌های سفید بر خاک سفید
با زبانی از کائوچو و شیشه
زنم با مژه‌هایی از ضربات نوشته‌های یک کودک
با ابروهایی از گردی لانه‌ی یک گنجشک
زنم با پیشانی‌یی از سنگینه‌های سقف گلخانه
و از بخار روی شیشه
زنم با شانه‌های شامپاین
و از فواره‌ای با سر دولفین‌های یخ‌زده
زنم با مچ‌هایی از ساعات
زنم با انگشت‌های شانس و آس دل
با انگشت‌هایی از یونجه‌ی دروشده
زنم با گودی‌هایی از سمور و مغز آلش
و از شب آذر ماه
از سمور و از خانه‌ی انجل‌فیش
با بازوهایی از کف امواج و طره‌های رود
و از آمیزه‌ی گندم و آسیاب
زنم با پاهایی از شعله
با حرکات ساعت کوکی و پریشانی
زنم با ماهیچه‌ی ساق‌هاش از مغز تاک
زنم با کف پاهاش از الفبا
با کف‌هایی از حلقه‌های کلید و مستی پرستوهای جاوه‌ای
زنم با گردنی عریان از مروارید
زنم با گلویی از دره‌ی زر
از قرار عاشقانه‌ای در درست بستر رگبار
با پستان‌هایی از شام
زنم با پستان‌هایی از برآمده‌گی‌های دریایی
زنم با پستان‌هایی از بوته‌ی یاقوت
با پستان‌هایی از طیف رز پشت شبنم
زنم با شکمی از گشایش پره‌ی روزگار
با شکمی از خراشی بزرگ
زنم با پشتی از پرندگانِ عموداً در گریز
با پشتی از جیوه
با پشتی از نور
با پس گردنی از سنگ بسوده و گچ مرطوب
و از قطره‌ای از لیوانی که هم‌الان سرکشیده باشم
زنم با تهیگاهی از قایق تک‌نفره
با تهیگاهی از چلچراغ و پر پیکان
و از ساقه‌ی شهپرهای طاووس سفید
و از آونگی بیهوش
زنم با سرینی از ماسه و سیمان
زنم با سرینی از پشت قو
زنم با سرینی از اردیبهشت
با هم‌خوابی یک زنبق
زنم با هم‌خوابی یک معدن‌کاو و از هم‌خوابی پلاتیپوس
زنم با هم‌خوابی خزه‌ی دریایی و انبه‌ی باستانی
زنم با هم‌خوابی آیینه
زنم با چشم‌هایی پراشک
با چشم‌هایی از زره ارغوانی و سوزن قطب‌نما
زنم با چشم‌های مرغزار
زنم با چشم‌هایی از آبی که در زندان نوشیده است مرد
زنم با چشم‌های چوبی که همواره زیر تبر است
زنم با چشم‌هایی از لایه‌ای آب که از لایه‌ای هوا خاک و آتش

Tuesday, September 4, 2012

Workings of Love
Shahriar Vaghfipour

The definition: love is “giving” what “you do not have.”
Sub-Proposition 1: “The object of love can be the Master signifier.”
Demonstration:
It results from the definition: One can only give that thing that does not belong to the Other. So love is not just a signifier but the Master signifier.
Sub-Proposition 2: “The object of love can be the objet petit a.”....
 ...............
from

 http://www.lacan.com/symptom13/?p=295