Tuesday, March 5, 2013

تفکرات شبانه‌ی کوتاه







پشت پرده کسی بود؟
ما خفته بودیم
ردِ خون بر گونه‌ی آسمان

سایه‌هایی در شهرِ تنگ می‌آیند
صدای سستِ عناصر
مرا که ساکنِ آیینه نیست

تو در سه‌شنبه هستی و من در خواب‌هایم نادیدنی
سوزِ سگ زیرِ ماهِ یخ‌زده

سردم نیست
تو روی تخت خوابیده و من کنارِ پنجره
فکر می‌کنم
به راهی که صانع کامیاری بود

افعال ماضی ...
یعنی مرده‌ام؟

1 comment:

  1. so thanks for your compliment. I will post more posts in English soon. Surely, I'll visit your blog as soon as possible.
    with the best wishes
    shahriar

    ReplyDelete